جامعه عشايری كشور سابقه ای طولانی در تاريخ و فرهنگ ايران زمين دارد. از زمانهای گذشته تاكنون بخشی از مردم در پهنه جغرافيايی ايران نوعی از زندگي را برگزيده اند كه با استفاده از چراگاه های طبيعی، به پرورش دام می پردازند و فعاليت عمده آنها دامداری است.
جامعه عشايری كشور در كنار جامعه شهری و روستايي جامعه سومي را به وجود آورده است. اين جامعه با گذشت قرون، در اثر عوامل گوناگون اهميت خود را از دست داده است. قبل از رژيم پهلوی ايلات و عشاير كشور در نقاط پرجمعيت سهم مهمي در اداره مملكت به عهده داشته اند. به طوري كه ازدوره صفويه به بعد اكثر خاندانهای شاهی ايران از ايلات برخاسته اند. صفويه، زنديه افشاريه و قاجاريه از جمله سلسله های حكومتی ايران هستند كه يكی بعد از ديگری در اثر تفوق بر ساير ايلها و جوامع يكجانشينی اداره كشور را به عهده گرفته اند. بسط و توسعه شهرنشينی و دگرگونی های عمده در ساختار اقتصادی و شيوه های توليد سبب بر هم خوردن تعادل جامع عشايری شده است. اين تغييرات در اوايل قرن حاضر و آغاز زمامداری سلسله پهلوی در ايران كه بعد از گذشت چند قرن اولين حكومت غير ايلی و عشايری را در كشور به وجود آورده است، بيشتر از هميشه در ايجاد تحول در جامعه عشايري موثر بوده است. عدم دسترسی دولت مركزی و فقدان نظارت آن بر جامعه عشايری در آغاز زمامداری رضاخان و نيز ناتواني دولت در اعمال قدرت در اين جامعه سبب اعمال روش هايی برای دگرگونی در اين جامعه شده است. بدين منظور اعمال يكجانشينی اجباري (تخته قاپو) بين سال های 1314 تا 1320 به دستور رضاخان و به منظور استقرار سيطره حكومت مركزی در اقصی نقاط كشور از جمله اهداف دولت مركزی در مورد جامعه عشايری كشور بوده است.
در اثر اعمال اين سياستها جامعه عشايری كشور روبه از هم پاشيدگی نهاده نبود برنامهای صحيح و از پيش آماده برای تغيير الگوی زيستی عشاير از نظام كوچ نشينی به يكجانشينی سبب بروز اختلالاتی چند در اين جامعه شد. بنابراين طبيعی به نظر می رسد كه جامعه عشايری كشور كه نتوانسته بود خود را با نظام يكجانشينی وفق دهد پس از آغاز جنگ جهاني دوم و آزادی بالنسبه ای كه در اثر سقوط رضاشاه به دست آورده بود مجددا به كوچ ادامه دهد. ليكن درگيری هاي ممتد بين ايلات و حكومت مركزی در سال های 30 تا 40 زمينه را برای طرد جامعه عشايری فراهم آورد.
اعلام ملی شدن مراتع كشور در 1341 آخرين حربه های حكومت مركزی برای سلب استقلال سياسی و اقتصادی عشاير كشور در قلمرو زيستي آنان بوده است. جمعيت عشاير كوچ نشين كشور بدون برنامه ها و سياست های اقتصادی مفيد به نفع جوامع يكجانشين تحليل رفت و از اهميت آن كاسته شد آن تعداد از جمعيت عشايری كوچنده كه به زندگي كوچ نشينی ادامه دادند بيشتر از همه قربانی سياست های نادرست اقتصادی شدند. در اين دوره عشاير كشور جامعه ای محروم و عقب مانده را تشكيل می داد كه ميزان بهره گيری آنان از امكانات و خدمات در مقابل جامعه شهری و روستايی بسيار اندك و ناچيز بوده است.
اين جمعيت كوچ نشين تا قبل از پيروزی انقلاب اسلامي جامعه ای فراموش شده بود كه در مناطق صعب العبور كوهستانی يا دشتهای بيكران، به حال خود رها شده بود. جامعه عشايری بختياری نيز از جمله اين محرومان بوده است. در اين بررسي منظور از عشاير بختياری شامل كل شاخه «هفت لنگ» به انضمام طايفه های «موگويی» «مم زايی» و «محمود صالح» از شاخه چهار لنگ و آن تعداد از طايفه زلقی است كه در محدود قلمرو هفت لنگ ها زندگی می كنند. بزرگ طايفه های «زلقي» (زلكي) و «ممی وند» (ميوند) از شاخه چهارلنگ ايل بختياری كه در سرشماری اجتماعی اقتصادی عشاير كوچنده كشور در تيرماه 1366 به عنوان دو «ايل» جداگانه محسوب شده اند.
دیدگاه شما
مطالب بخش سبک زندگی « دسـ تو دسـ » در حوزههای پزشکی، تغذیه، روانشناسی، سلامت و زیبایی و تناسب اندام تنها جنبهی اطلاعرسانی دارند و هرگز نباید جایگزین مراجعه به پزشک یا مشاور متخصص شوند . تیم تحریریهی « دسـ تو دسـ » همواره در تلاش است با استفاده از منابع معتبر مطالبی بهروز و مفید در اختیار مخاطبانش قرار دهد، اما با توجه به حساسیت زیاد حوزههای مرتبط با سلامت افراد، هیچ گاه توصیه نمیکند که از محتوای این مطالب بدون مشورت پزشک یا مشاور متخصص استفاده شود. در غیر این صورت مسئولیت عواقب احتمالی بر عهدهی خود فرد خواهد بود « دسـ تو دسـ » اکیدا توصیه میکند برای تشخیص، درمان یا تسکین هر گونه مشکل جسمی و روانی پیش از هر چیز با پزشک متخصص مشورت کنید و در صورت تایید ایشان توصیههای موجود در مطالب « دسـ تو دسـ » را به کار بگیرد و با توجه به آنچه گفته شد، « دسـ تو دسـ » مسئولیت هر گونه استفادهی نادرست از محتوای این رسانه را که منجر به بروز مشکل یا عارضهای برای فرد شود از خود سلب میکند